به گزارش همدان پرس؛ گروه نمایشی ملایر بدون آموزش و فراگیری اصول نمایش سایه دست به تولید «رویای کاغذی» زده و نشانه آن فقدان تسلط در استفاده از نور است.
«رویای کاغذی» عنوان نمایشی است از رضا فقیهی، کارگردان ملایری که بخش عمدهای از فعالیت هنری خود را وقف تئاتر کودک در حوزه اجرا و آموزش کرده است. جناب فقیهی همچنین کتابی درباره هنر نمایش در شهر ملایر به نگارش در آورده است که از حساسیت فقیهی در حوزه تئاتر منطقهای حکایت میکند.
«رویای کاغذی» نمایشی به سبک سایه است که میتوان خلاصه آن را رویای دختربچهای دانست که در آن ملغمهای از دوران کنونی را میبیند، از بازی و بستنی خوردن گرفته تا جامجهانی و بمباران غزه و این تصاویر فاقد هیچ خط روایی مشخص یا زمانبندی منسجم است.
نمایش فاقد هر گونه زیباشناسی است و به همین سبب برخی از صحنهها گنگ یا قاعدهزده است. برای مثال معلوم نیست وجود دست دال بر چیست؟ خدا یا خالق دنیای سایهها؟ و چرا این خالق کودکی را بابت خوردن بستنی از صحنه به درش میکند؟
«رویای کاغذی» فاقد هر گونه دیالوگی است که میتوان آن را به شکل روایت آن ربط داد. از همین رو تمام حجم صوتی نمایش به موسیقی اختصاص داده میشود. موسیقی انتخابی از آثار کیتارو، ونجلیس و... است که به کرات در رسانه ملی شنیدهایم. ضعف در انتخاب موسیقی زمانی عود میکند که تصاویر خیالانگیز نمایش با موسیقی یان تیرسن فرانسوی همراه میشود. دیگر برای نگارنده شنیدن این موسیقی تکراری تبدیل به آلرژی شده است؛ گویا دیگر در جهان موسیقی اثری وجود ندارد. حتی به نظر میرسد هنرمندان ایرانی نمیدانند جناب تیرسن بیش از تصورشان قطعه موسیقی ضبط شده دارد.
البته باید توپ انتقاد را به زمین رسانه ملی و سپس سیستم آموزشی کشور انداخت. رسانه ملی با توجه به بانک موسیقی عظیمش، همواره طیف محدودی از موسیقی را برای پوشش دادن موسیقی متن برنامههایش در نظر میگیرد و درمورد موسیقی تیرسن و برنامههای مختص کودک و نوجوان شکل ادغامی به خود گرفته است.
در آن سو سیستم آموزشی – به خصوص در شهرستانها – کار را به جایی رسانده که فرد تازه وارد به عرصه هنر، روشی جز گرتهبرداری از تصاویر تماشا شدهاش یاد نگیرد. بیگمان کلیپ دست به دست شده و بسیار دیده شده از نمایش سایه در برنامه تلویزیونی X Factor به تهیهکنندگی سایمون کاول، ایرانیها را به تکاپو واداشته تا آثاری مشابه خلق کنند. گروه نمایشی ملایر بدون آموزش و فراگیری اصول نمایش سایه دست به تولید «رویای کاغذی» زده و نشانه آن فقدان تسلط در استفاده از نور است. نور در مرکز پرده کاملاً محسوس و متمرکز توسط مخاطب تشخیص داده میشود. نور از پراکندگی مناسبی بهره نمیبرد و در نتیجه تونالیته رنگی وسیعی از رنگ سیاه تا خاکستری روشن روی پرده شکل میگیرد. سایه با فاصله گرفتن از منبع نوری محو میشود و نمایش ابتر میماند.
هنرمند شهرستانی در مواجه با یک جشنواره این تصور بر وی مشتبه میشود که نمایشش باید برآمده از بخشنامههای اداری باشد. پس اگر وسط خوشحالی شخصیت مرکزی نمایش در جام جهانی برزیل ناگهان بمبی بر سرش فرود میآید و در عرض دو دقیقه تمام آن تصاویر نیم ساعته بیربط یافته میشود، جای تعجب ندارد. شاید فردی به فقیهی پیشنهاد داده که از غزه هم بگویی بد نیست، اما آیا از دست جناب فقیهی که نیم نگاهی هم به گرفتن جایزه داشته، چه برمیآمده است؟